کاسههاى سیاسى ونیمکاسههاى فلسفى
در سالهای آخر قرن بیستم مردی از شیفتگان علی علیه السلام قد برافراشت، در مقابل غول بی احساس استکبار ایستاد و سیلی حق خواهی خویش را آنچنان بر گونه کریه او کوبید که صدایش همهی جهانیان را به سوی خویش متوجّه ساخت.
حق خواهان جرأت یافتند و سلطه خواهان از این جسارت بر خویش لرزیده، خیزش مظلومان را خطّ پایان استثمار و منافع نامشروع خود دانستند. از این رو تنها چاره ینجات را، شکستن پای استواری و خرد کردن اوّلیندست برافراشته دانستند، تا معرفی کنند آنان با این مظلوم کشی هم مشکل خویش برطرف میساختند و هم آنچنان درب را میزدند که تمام دیوارهای در حال بنا و شکل گیری بشنوند که این راه، فرجامی جز ناکامی، شکست و پشیمانی به دنبال نخواهد داشت. تا آن طلوع زرین را به غروبی خونین تبدیل کنند.
از این رو با ترور، کشتار، تحمیل 8 سال جنگ، تحریم اقتصادی مداوم و از همه مهمتر با تبلیغ بی امان باطل و تضعیف نتایج پایداری، ضرباتی سخت بر پیکر این حرکت وارد کردند. لیکن آنان که برخاسته بودند، همچنان استوار ایستادند و با پیوند نیروهای با ایمان و جهاد در راه خدا بارها و بارها طعم تلخ شکست را به زیاده خواهان چشاندند. بالأخره دشمن پس از حرکتهای کور به نتیجهای صحیح دست یافت و آن، شناخت فلسفهی این مقاومت بی بدیل بود. آنان به حق دریافتند که انگیزهی این پایداری سترگ، ایمان و اعتقاد انسان هاست.
شیوهی رویارویی تغییر یافت. به جای درگیری با رفتارها، تخریب مبانی حرکت را بنیادی ترین قلمداد کردند. برای دست یابی به این هدف چند اصل در متن برنامههای دشمن قرار گرفت:
1 ـ تضعیف باورها از طریق القاءشبهات فلسفی وارداتی؛ 2 ـ ترویج ابتذال در بین جوانان؛ 3 ـ تغییر الگوها.
تضعیف باورها
جهانی شدن
جهانی شدن و مفاهیم نزدیک به آن از سوی اکثر پژوهشگران مسائل سیاسی و امور بین الملل برای توصیف وضعیت کنونی حاکم بر نظام بین الملل به کار میرود. در نظر کسانی که چنین پدیدهای را به انحاء مختلف مطرح میکنند، جهانی شدن فرایندی اجتماعی است که از مدتها پیش آغاز شده و رو به گسترش است و در آن قید و بندهای جغرافیایی که روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین میرود. از نظر آنان، واژه جهانی شدن حرکت به سوی یک جامعه جهانی واحد را نوید میدهد. [1]
«آنتونی گیدنز» جامعه شناس معاصر، در تعریف جهانی شدن میگوید: «جهانی شدن به معنی گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان است. در یک نظام جهانی، جنبههای متعددی از زندگی مردم از سازمانها و شبکههای اجتماعی تاثیر میپذیرد که هزاران کیلومتر از آن دورتر هستند. در این وضعیت، جهان را باید به عنوان یک نظام واحد قلمداد کرد.» [2]
نگاهی کوتاه به تاریخچه جهانی شدن
تاریخچه جهانی شدن به جهت داد و ستد جوامع، به خصوص در عرصه فرهنگ و مذهب به تاریخ اجتماعی بشر باز میگردد؛ اما به مفهوم نوین آن، با مدرنیسم همراه بوده و به خصوص در قرن بیستم شتاب بیشتری به خود گرفته است. در قرن بیستم تحولات شگرفی در عرصههای مختلف حیات انسان روی داد که نگاههای جهانی را گسترش داد.
ابعاد جهانی شدن
جهانی شدن ابعاد و وجوه مختلفی دارد که به طور خلاصه به شرح ذیل میتوان تبیین کرد:
1. جهانی شدن سیاست
تضعیف دولتهای ملی و ناکار آمدی آنها در حل مسائل داخلی به دلیل ارتباط و هم بستگی فزاینده مسائل داخلی و خارجی و در هم تنیدن این مسائل، رشد پیمانها و اتحادهای منطقهای و جهانی و ظهور سازمانهای بین المللی، همگی نشان از شکل گیری نظام نوین سیاسی در جهان دارد. امروزه ممکن است حتی حق حاکمیت دولتها به واسطه مسائلی که مربوط به کل کره زمین تلقی میشود، یا به واسطه عدم رعایت حقوق بشر نقض شود.
شورای امنیت سازمان ملل، اتحادیه اروپا و... این حق را به خود داده اند که در مسائل مربوط به صلح و امنیت جهانی، اقتصاد و... حاکمیت دولتها را نقض کنند. و بسیاری از دولتها عملاً مجبور شده اند به محدودیتهای منطقهای و بین المللی تن دهند و اصولاً با جهانی شدن سیاست، منافع ملی و منافع جهانی در حال ادغام شدن هستند.
2. جهانی شدن اقتصاد
در عصر حاضر، خصوصاً دو دهه اخیر، به واسطه پیشرفت علم، تکنولوژی و اقتصاد، کشورها روز به روز به هم وابستهتر شده اند؛ به نحوی که کشورهای قدرتمند و پیشرقتهتر وابستگی بیشتری پیدا کرده اند، چه از لحاظ مواد خام (از جمله نفت) برای تولید و چه از لحاظ مصرف برای فروش محصولات خود. همین امر موجب شده که سازمانها و نهادهای اقتصادی بزرگ، چه منطقهای و چه بین المللی به وجود آیند که وجود آنها در دنیای کنونی لازم و ضروری است؛ چرا که بدون آنها هیچ کشوری نمیتواند در امر اقتصاد پیشرفتی حاصل کند و ورود به بازار جهانی مستلزم شرکت و عضویت در این سازمانهاست و کشورهای غیر عضو توان حضور جدی در رقابت با کشورهای عضو را نمیتوانند داشته باشند.
از جمله این سازمانها میتوان موارد زیر را نام برد:
1. سازمان تجارت جهانی، که در سال 1995 تشکیل شد و اکنون 142 عضو دارد و 31 کشور دیگر (از جمله ایران) نیز تقاضای عضویت در آن را داده اند؛
2. صندوق بین المللی پول (WTO)؛
3. بانک ترمیم و توسعه؛
4. بانک جهانی؛
5. سازمان اقتصادی اکو؛
6. گروه هفت.
البته، بعضی از اقتصاد دانان عضویت در این نهادها را به ضرر کشورهای جهان سوم میدانند و معتقدند این سازمانها جهت وابسته کردن و به استعمار در آوردن کشورهای جهان سوم توسط کشورهای قدرتمند و به دست آوردن بازارهای مصرفی آنان میباشند. عدهای نیز نظر و عقیدهای خلاف این را دارند و میگویند که برای حضور در بازارهای جهانی و رشد اقتصاد، راهی جز عضویت در این سازمانها نداریم؛ اگر چه عوارض و مشکلاتی را در پی داشته باشد.
3. جهانی شدن فرهنگ
برخی صاحب نظران معتقدند که مهمترین و بحث انگیزترین بُعد جهانی شدن، بُعد فرهنگی و اجتماعی آن است. در این زمینه، سؤالات و ابهامات بسیاری وجود دارد و آراء متفاوتی را نیز بر انگیخته است. از جمله:
- آیا ما به سمت شکل گیری جهان تک فرهنگی و یا جهانی همگون و با فرهنگی جهانی پیش میرویم؟
- سرنوشت فرهنگهای محلی یا خرده فرهنگها در این فرایند چیست؟
- آیا ما با «پدیدة وحدت در عین کثرت فرهنگی» مواجه خواهیم بود؟
- آیا جهانی شدن، فرصتی برای مطرح شدن فرهنگهای قومی و محلی در عرصه جهانی نیست؟
- آیا جهانی شدن به منزله شکسته شدن مرزهای جغرافیایی و شکل گیری مرزهای فکری و فرهنگی است؟
- آیا همسان سازی فرهنگی همان آمریکایی شدن فرهنگ و هژمونی فرهنگ غرب در سایر کشورهاست؟
- آیا میتوان از ابزارهایی که خود از شاخصههای جهانی شدن هستند، در مقابله با هژمونی غرب استفاده کرد؟
- پیامدهای فرهنگی ابزارهای نوین ارتباط جمعی و جهانی شدن ارتباطات برای کشورهای جهان سوم چیست و چگونه میتوان با آْن تعامل کرد؟
این سؤالات علی رغم اهمیت فراوان و حیاتی شان، کمتر پاسخ روشنی از سوی صاحب نظران یافته اند؛ چنان که دیدگاههای متضادی در این حوزه وجود دارد.
در جهان امروز هر چند که فرهنگها به هم نزدیک میشوند، ولی گرایش به هویتها و فرهنگهای خاص نیز به طور هم زمان دیده میشود.
قاعدتاً برآیند این تغییرات و تحولات به نفع کشورهایی است که سیطرة اقتصادی، سیاسی، رسانهای و فرهنگی دارند و این جریان به ضرر کشورهای پیرامونی است. [3]
با این اوصاف، برخی به این نتیجه رسیده اند که فرهنگ جهانی حاکم، فرهنگ مطلوبی نیست و خلأ هویتی و نیازهای روانی آنها را تأمین نمیکند؛ لذا به مقابله با آن بر میخیزند و فرهنگ خود را اصیلتر و دارای صفات کمال و جامعیت میدانند، حتی کشورهای غربی، مثل فرانسه، فرهنگ مخرب آمریکا را به ضرر فرهنگ خود میدانند و به مقابله با آن برمی خیزند.
پیامدهای فرهنگی جهانی شدن
الف. پیامدهای منفی (تهدیدها)
1. یکسان سازی فرهنگی: که موجب از بین رفتن خصوصیتهای فرهنگی ملل و جوامع است.
2. اشاعه فرهنگ غربی: آمریکاییها جهانی سازی را پروژهای برای گسترش سلطه و سیطره خودشان میدانند. آنها معتقدند که به کمک «هالیوود» در عرصه هنری، جهانی سازی را عملاً از سالها قبل آغاز کرده اند. هالیوود سمبل سیطره فرهنگی- هنری آمریکا بر جهان است.
3. نسبی گرایی دینی و اخلاقی: یکی از پیامدهای منفی جهانی شدن فرهنگ، شکاکیت ساختاری، یقین گریزی، تکثیر گرایی و نسبیت فهم انسان م عاصر است.
4. فرهنگ مصرفی :در جریان جهانی شدن، کشورها فتح نمیشوند، بلکه بازارها به تصرف در میآیند. اولین هدف تکنولوژیهای جدید ارتباطی که در جهت تخریب موانع و مرزهای سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک جوامع انسانی اقدام میکنند، افزایش میل به مصرف است.
5. شکاف طبقاتی: هم به لحاظ اقتصادی و اختلاف سطح معیشتی کشورهای صنعتی با کشورهای در حال توسعه و حتی افزایش اختلاف طبقاتی در داخل کشورهای جهان سوم و هم به لحاظ فرهنگی و افزایش سطح فکری و منش رفتاری نسل جدید با نسلهای گذشته، شکاف طبقاتی به وجود میآید. جهانی شدن با ارائه الگوهای جدید رفتاری، موجبات تشدید تفاوتهای فرهنگی و رفتاری را در خانوادهها و گروههای اجتماعی فراهم میآورد.
6. منفعت طلبی: اخلاق کاپیتالیستی و سرمایه داری به همراه اقتصاد آن بر فرهنگ جوامع سنتی سایه افکنده و معنویت و محبت و احساس عاطفی در بین مردم کم رنگتر میشود.
7. فرد گرایی: یکی از ویژگیهای وسائل جدید ارتباط جمعی آن است که روحیه فرد گرایی و خود محوری را تشدید میکند. شبکههای ارتباطی رایانهای به وجود آورنده نوعی ارتباطات مجازی اجتماعی در جوامع انسانی شده و گسترش این نوع ارتباطات، موجب کاهش پیوندهای خانوادگی و خویشاوندی شده است. علی رغم برخی فوائد در خور توجه، این موضوع میتواند جامعه آینده را به جامعهای مشتمل از افراد منزوی، کم تحرک و از نظر روحی غیر متعادل تبدیل نماید.
8. کالایی شدن فرهنگ: محصولات فرهنگی و هنری با انگیزه تجاری، تولید و عرضه میشوند و مفهوم والای ارزشی و پیام رسانی خود را کم کم از دست میدهند.
9. تضعیف نقش خانه و مدرسه: انقلاب ارتباطات باعث تضعیف واقعی نقش این دو نهاد در پرورش اجتماعی و فرهنگی فرزندان شده است. [4]
ب. پیامدهای مثبت (فرصتها)
1. ارتقای فرهنگهای ملی به سطح جهانی: ظهور امکانات جدید ارتباطی در دهههای اخیر، توانمندی برخی از حوزههای فرهنگی را بالاتر برده و به آنها فرصت انتقال پیامهای خود را به فرهنگهای دیگر داده است.
2. آزاد سازی اطلاعات: جهانی شدن اطلاعات و افزایش دانش بشری یکی از مهمترین پیامدهای جهانی شدن است که هم در عرصه علمی و فرهنگی و هم به لحاظ سیاسی تأثیرات بسزایی را بر جای گذاشته است.
جهانی شدن موجب توسعه آگاهی مردم در شرق و غرب جهان نسبت به آنچه در آن طرف دیوارها میگذرد، میشود و دیگر کسی نمیتواند محدودیتهایی بر آنچه داخل کشورش میگذرد، اعمال کند یا موانعی بر سر این راه قرار دهد.
3. درک جهانی، همگرایی جهانی: در اثر افزایش ارتباطات جوامع مختلف و تعمیق وابستگیهای متقابل، مشکلاتی نیز در ابعاد جهانی ظهور یافته است (همچون: بیماریهای مسری، مواد مخدر و...) که این مشکلات نیازمند همکاری جهانی است. از این رو، در جهان امروز شاهد نوعی همگرایی جهانی برای حل مشکلات جهانی هستیم.
در قرن حاضر، بشر این نکته را به خوبی دریافته و عمیقاً درک کرده که زیستن در یک زمین واحد مستلزم ایجاد ارتباط عمیق با یکدیگر است.
4. تقریب گفتمانها و عقاید: در ارتعاطی اندیشهها و افزایش مراودات فرهنگی و تضارب آراء و عقاید ازمیزان تعصبهای فکری و خصوصیتهای عقیدتی کاسته خواهد شد و نخبگان جوامع و مذاهب مختلف از انعطاف و تحمل بیشتری در استماع و پذیرش اندیشههای مخالف برخوردار میشوند.
5. هویت جویی فرهنگی: صدور انبوه فرهنگ عامه غربی و به ویژه آمریکایی و اعمال سیطره فرا فرهنگی، موجب شد که در افکار عمومی مقاومتهایی نیز ضد روندهای جهانی شدن شکل گیرد و در سطح گسترده نوعی تعصب فرهنگی به ظهور رسد. [5]
عوامل ایجاد و شتاب جهانی شدن
1. رشد و ادغام شرکتهای اقتصادی چند ملیتی در سطح جهان
شرکتهای چند ملیتی یکی از بازوهای قدرتمند غرب هستند که هم گام با دیگر سازمانهای سیاسی، رسانهای و پیمانهای نظامی، زمینههای سلطه گستردهتر آمریکا و اروپا را بر سراسر جهان فراهم میآورند.
شرکتهای چند ملیتی، مؤسساتی تجاری اند که مالکیت یا فرایند تولید آنها در بیش از یک کشور قرار دارد.
عنوان ظاهری آنان به شکل گمراه کنندهای این برداشت نادرست را القاء میکند که به ملیت خاصی مربوط نیستند و ملتهای گوناگونی در مالکیت و کنترل آنها سهیم اند، در حالی که تنها به سرمایه داران کشور خاصی تعلق دارند و سهام داران و مدیران اصلی آنها نیز تابعیت همان کشور را دارا هستند.
فروش سالانه بزرگترین شرکتهای چند ملیتی آن قدر بالاست که تولید ناخالص بزرگترین کشورهای جهان سوم در برابر آنها هیچ انگاشته میشود. این شرکتها با سرمایه گذاری در کشورهای جهان سوم، از نیروی ارزان کار و مواد خام موجود در این کشورها، بیشترین بهره را میبرند. آنان مالیات بسیار ناچیزی میپردازند و از قوانین دست و پاگیر محیط زیست که در کشورهای پیش رفته اعمال میشود، در امان هستند. هدف اصلی این شرکتها بسیار فراتر از سلطه اقتصادی است. «نیکسون» هدف از تشکیل شرکتهای چند ملیتی را چنین تشریح میکند:
«اگر بخواهیم ارزشها و راه و رسم زندگی ما بر جهان مستولی شود، ناگزیر باید با دیگر فرهنگها و مراکز قدرت رقابت کنیم. شرکتهای چند ملیتی اهرم پر قدرتی برای انجام این مقصود فراهم میآورند. شرکتها برای فعالیت تجاری و تولیدی خویش، هیچ حد و مرزی نمیشناسد و تقریباً هر کجا بخواهند شعبهای از تشکیلات خود را بر پا میکنند. این شرکتها با در اختیار داشتن انحصار تکنولوژی در جهان سرمایه داری، از نظر مالی چنان قدرتی دارند که به راحتی میتوانند با انتقال بخشی از موجودی خود از یک ارز به ارز دیگر، برای هر کشوری که با آنها ناسازگار باشد، بحران مالی و پولی بیافرینند.» [6]
2. فرو پاشی کمونیسم
بعد از فروپاشی شوروی و از بین رفتن نظام دو قطبی در جهان و شکستن اتحاد کشورهای تحت الحمایه و متحد شوروی، از جمله بعضی از کشورهای آسیایی، اروپای شرقی و آمریکایی... بازار وسیعی برای کشورهای غربی خصوصاً آمریکا ایجاد شد تا اهداف و سیاستهای خود را در آن کشورها که یک چهارم سرزمینهای جهان را شامل اند، پیاده کنند و نظام دو قطبی به یک قطبی بدل شود و آمریکا دیگر برای خود رقیبی احساس نکند. [7]
3. انقلاب الکترونیکی و رسانهای
ما امروز در معرض برد جهانی رسانههای ارتباطی هستیم. برنامههای خبری تلویزیون، مجموعه گوناگونی از تصاویر بین المللی ارائه میکنند. امروز یک نظام جهانی اطلاعاتی، نظام بین المللی تولید، توزیع و مصرف کالاهای اطلاعاتی به وجود آمده است. با در نظر گرفتن موقعیت برتر کشورهای صنعتی در نظم جهانی اطلاعات، بسیاری معتقدند که کشورهای جهان سوم در معرض شکل جدیدی از امپریالیسم رسانهای هستند. [8]
4. اینترنت
اینترنت پر قدرتترین عنصر ارتباطی عصر حاضر است. با پیدایش اینترنت، انقلاب عظیمی در امر ارتباطات به وجود آمده که با گسترش آن و افزایش تعداد کاربران، نقش موثری در این زمینه ایفاء میکند.
امروزه شبکه جهانی (web) مرزهای فیزیکی بین کشورها را پشت سر گذاشته و رؤیای دهکده جهانی را محقق ساخته است. با استفاده از این شبکه امکان دسترسی به هر گونه اطلاعات، حتی در دور افتادهترین نقاط نیز میسّر شده است. از خصوصیات بارز این شبکه آن است که هیچ کشور یا سازمان خاصی متولی آن نیست. بنابراین، امکان فراهم کردن هر نوع اطلاعات بر روی آن و همچنین دسترسی آزاد همگان به این اطلاعات فراهم است. [9]
دو رویکرد ناسازگار در باب جهانی شدن
1. رویکردی که تلاش میکند جهانی شدن را به مثابه یک استراتژی سازمان یافته توسط ارادههای انسانی ببیند و آن را امری تصنعی بینگارد.
این رویکرد، عمدتاً بر بنیادهای فهم سیاسی و اقتصادی از این پدیده متکی است؛ چنان که اصولاً با تکیه بر شاخصهایی صرفاً در همین حوزهها، به تفسیر پدیدة جهانی شدن میپردازد و آن را فرایندی با مضمون «جهانی سازی» میداند.
2. رویکرد دوم، این پدیده را به مثابه یک امر گریز ناپذیر طبیعی در نظر میگیرد. بر این مبنا، جهانی شدن یک فرایند طبیعی و گریز ناپذیر تاریخی است که در سیر تحولات تکنولوژیک و ارتباطی رخ نموده و پیامدهای گریز ناپذیری در پهنه حیات انسانی از خود به جای نهاده است. این رویکرد نیز در فهم پدیده جهانی شدن اصولاً بر فرایندهای تکنولوژیک از یک سو و تحول در شاخصهای فرهنگی و ارتباطی از سوی دیگر تکیه میکند. [10]
نتیجه
1. جهانی شدن فی نفسه امری ناپسند و مذموم قلمداد نمیشود، بلکه نوع نگاه خاص و ناپسند به آن و آن را در جهت اهداف نامشروع خود قرار دادن، امری زشت و ناپسند است وگرنه، جهانی شدن عدالت، آزادی، برابری، مساوات، تکامل و پیشرفت معنوی و مادی انسانها، مورد نظر همه پیامبران بزرگ الهی بوده است و همگی در پی این مقصود تلاش کرده اند.
2. رشد «قدرت نظامی»، «اقتصادی» و «رسانه ای» در جهان و قرار گرفتن این سه در دست یک عده خاص، میل آنها را به سلطه بر جهان و ترویج عقاید، فرهنگ و اقتصاد خود افزایش داده است.
جهانی شدن عدالت، برابری، توجه نکردن به سود بیشتر، همه چیز را برای خود نخواستن، توجه به طبقه ضعیف جامعه و... مطلوب است؛ اما تفکر فرهنگی و سیاسی حاکم بر دنیای غرب، عبارت است از: فساد، اباحی گری، کنار زدن دین و اخلاق از صحنه جامعه، کسب سود و نفع بیشتر ولو با چپاول کشورهای فقیر، دخالت در اداره کشورها و به جان هم انداختن آنها برای پیش برد اهداف سیاسی و اقتصادی خود، از جمله ایجاد رقابت در بازار خرید تسلیحات نظامی.
از این رو، جهانی سازی مورد نظر غرب مطلوب نیست.
3. در شرایط فعلی، به خاطر تجمیع قدرت اقتصادی و تکنولوژیک در دست برخی کشورها، در روند جهانی سازی، تصمیم گیرندگان مصالح جهان، آمریکا و کشورهای سرمایه دار اروپایی خواهند بود، نه عقل جمع بشری. از این رو، منفعت و سود برای آمریکا و شرکتهای غربی مورد نظر خواهد بود، نه توجه و کمک به کشورهای فقیر و در حال توسعه.
4. جهانی شدن در صورتی مطلوب است که موجب ظهور و شکل تازهای از استعمار نباشد و به تنوع فرهنگی احترام بگذارد و این چیزی نیست که مورد توجه قدرتهای بزرگ در شرائط فعلی باشد.
مقام معظم رهبری در این باره فرمودهاند: «نظم نوینی که آمریکا در پی آن است، متضمن تحقیر ملتها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در رأس آن آمریکا و پس از آن، قدرتهای غربی قرار دارند؛ اما ملتهای جهان سوم چنین چیزی را تحمل نخواهند کرد و اسلام اجازه هیچ گونه ذلت پذیری را به ملتهای مسلمان نمیدهد.» [11]
·پاورقــــــــــــــــــــی
[1] . فرهنگ واژهها، عبد الرسول بیات و دیگران، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، ص 246.
[2] . جامعه شناسی، انتونی گیدنز، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی، ص 568.
[3] . پیامدهای فرهنگی جهانی شدن، حمید مکارم، قم، انتشارات سجده، ص 53 ـ 57.
[4] . ر. ک: همان، ص 93 ـ 116.
[5] . ر. ک: همان، ص 121ـ 137.
[6] . جهانی شدن و جهانی سازان، اسماعیل پرور، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صداو سیما، ص89.
[7] . جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، ص 598.
[8] . همان.
[9] . پیامدهای فرهنگی جهانی شدن، ص 64.
[10] . جهانی شدن و دین، فرصتها و چالشها، مجموعه مقالات، قم، احیا گران، 1382، ص 26.
[11] . جهانی شدن و جهانی سازان، اسماعیل پرور، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، ص 42.
آشنایی با اصطلاح سوسیالیسم
اصطلاح سوسیالیسم (Socialism) یعنى جامعهگرایى و جامعهباورى، از واژه فرانسوى «سوسیال» (Social) به معناى اجتماعى، اخذ شده است. ریشه لاتینى آن، واژه Socius به معناى شریک و همراه است.
اصطلاح سوسیالیسم در متون سیاسى بسیار به کار رفته است، اما مانند دموکراسى و آزادى تعریف جامع و مانعى ندارد؛ برخى سوسیالیسم را به معناى برابرى، دادگرى، پایان استثمار فقرا از سوى اغنیا مطرح مىکنند و بعضى مانند بسیارى از آمریکاییها، سوسیالیسم را به معناى مصادره اموال خصوصى و کنترل شدید زندگى خصوصى افراد از سوى دولت، و چیزهاى بد دیگر قلمداد مىکنند. (1)
فرهنگ انگلیسى آکسفورد سوسیالیسم را اینگونه تعریف کرده است: «نظریه یا سیاستى که مالکیت یا نظرات کل اجتماع بر ابزار تولید - سرمایه، زمین، داریى و غیره - و اداره آنها در جهت تأمین منافع همگانى را هدف خود قرار مىدهد، یا از آن حمایت مىکند.» (2)
آستین رنى مىگوید: «سوسیالیسم نظامى است که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در مالکیت دولت است و از سوى دولت اداره مىشود. پس به معناى دقیق، نقطه مقابل سوسیالیسم، سرمایهدارى است؛ یعنى نظامى که در آن ابزار تولید، توزیع و مبادله کالا در جامعه، در مالکیت خصوصى است و توسط مالکان خصوصى اداره مىشود.» (3)
از میان تعاریف فراوانى که براى سوسیالیسم مطرح شده است، مىتوان تعریف زیر را به عنوان جامعترین تعریف قلمداد کرد:
«سوسیالیسم به معناى ساده خود، نظامى سیاسى - اقتصادى است که در آن دولت از راه برنامهریزى یا به شکلى مستقیمتر ابزارهاى اساسى تولید را کنترل مىکند یا مالک قانونى آن است. هدف از اعمال چنین کنترلى بر داراییهاى صنعتى و گاه کشاورزى، تولید کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه است، نه تولید آنچه سودآور باشد.
در عین حال، همه اشکال سوسیالیسم امیدوارند که جامعهاى مساوات طلب ایجاد کنند؛ جامعهاى که همه اعضا را زیربال حمایت خود بگیرد و براى ریشه کن ساختن فقر یا کاهش آثار آن به مؤسسات خیریه خصوصى نیازى نباشد.» (4)
نگاهى کوتاه به تاریخچه سوسیالیسم
طبق تحقیق به عمل آمده، نشانههاى طرح نظام سوسیالیسم را مىتوان در آثار افلاطون (427 - 347 ق. م) ملاحظه کرد. وى مىگوید: «ثروت افراد متعلق به عموم است و باید به مصرف عمومى برسد و مشاغل افراد را دولت باید تعیین کند.» (5)
این همان تفکر اصلى نظام سوسیالیستى است که در قرن چهارم قبل از میلاد از زبان افلاطون مطرح گشت.
این تفکر کم و بیش در قرون مختلف بین فلاسفه و علماى سیاسى و اجتماعى مطرح بوده است، و عاقبت در قرن 19 و 20 به اوج خود رسید. در قرن 18 «جان استوارت میل» از فیلسوفان بنام انگلیسى رسماً خود را سوسیالیست نامید؛ اما دیگران او را سوسیالیست ایدهآلیست (خیالپرست) مىشمردند، در برابر «کارل مارکس» که او را سوسیالیست ماتریالیست (مادى) قلمداد مىکردند.
در قرن 19 «رابرت اون» (1771 - 1858 م) مؤسس سوسیالیسم نوین در انگلیس شناخته مىشود که براى اولین بار واژه سوسیالیسم را در این کشور به کار برد و در سال 1841 م رسالهاى را تحت عنوان «سوسیالیسم چیست؟» منتشر ساخت و با انتشار این رساله، اصطلاح سوسیالیسم معروف و مشهور گردید.
در فرانسه نیز طرفداران «سن سیمون» (1760 - 1825 م) مانند «پیرى لارو» براى نخستین بار این اصطلاح را با تعریف دقیق به کار بردند. این مکتب سپس در آلمان و آمریکا نیز رواج یافت.
کارل مارکس (1818 - 1883 م) واضع فلسفه سوسیالیسم جدید کمونیسم است که این فلسفه را متشکل نموده و به صورت یک ایدئولوژى مدون در آورد. و «لنین» پیشواى انقلاب روسیه در اکتبر 1917 م و پس از وى «استالین» از سوسیالیسم مارکسى حمایت کردند و آن را در اتحاد جماهیر شوروى سابق عملاً به اجرا در آوردند و یک نظام کاملاً سوسیالیسم مادىگرا به وجود آوردند. این تفکر همچنان ادامه دارد و برخى از کشورهاى جهان بر اساس همین نظام اداره مىشوند. (6)
اصول نظام سوسیالیستى
اصول و مؤلفههاى عمده نظام سوسیالیستى - که آن را از دیگر نظامهاى غیر دینى متمایز مىسازد - عبارتند از:
1. جامعهگرایى (جامعهباورى): مهمترین اصل مشترک تمامى نظریههاى سوسیالیستى، اهتمام آنها به ترجیح جامعه بر فرد، و فراتر نهادن سود همگانى بر سود فردى است. از این رو، لبه تیز انتقاد سوسیالیستها به سوى «مالکیت خصوصى» (اساسىترین مؤلفه سرمایهدارى) بوده است. سوسیالیسم معاصر بسان سوسیالیسم سابق، فردگرایى اقتصادى، صنعتى و سرمایهسالارى مدرنیسم را رد مىکند. این مکتب با فردیت انسان و آزادیهاى اقتصادى لیبرالى و سرمایهدارى موافق نیست و فرد را عضوى از پیکره جامعه مىنگرد؛ البته این نگرش، با آزادیهاى فردى که در برخى از نحلههاى سوسالیستى به ویژه در اروپاى غربى بر آن اهتمام مىشود، منافاتى ندارد.
سوسیالیسم در واقع، بر ضد لیبرالیسم اقتصادى و کاپیتالیسم است؛ زیرا از نظر لیبرالیسم و کاپیتالیسم دخالت دولت در اقتصاد موجب اخلال و عدم شکوفایى سیستم اقتصادى است؛ اما سوسیالیستها معتقدند مالکیت خصوصى، رژیم اقتصادى آزاد و مناسبات تولیدى ناشى از آن و اصل ارزش اضافى، عامل اساسى نابرابریها و ناهنجاریهاى اجتماعى و حتى فرهنگى بوده و هست، و اعتقاد دارند که دخالت و نظارت دولت در مقام نماینده اجتماع یا اکثریت، مىتواند نفع عمومى را از دستبرد فرد در امان دارد.
2. برابرى: یکى دیگر از مؤلفههاى سوسیالیسم، اصل «برابرى» است. سوسیالیستها مالکیت خصوصى ابزار تولید را سرچشمه تمامى مفاسد و بیدادگریها و نابرابریهاى زیانخیز اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى مىدانند. به همین جهت، بر اصل برابرى تأکید دارند.
3. فراملیتى (انترناسیونالیستى = Internationalistic): از جمله اصول و عناصر سوسیالیسم، تفکرات فراملیتى و گونههایى از تمایلات انسانگرایانه و امانیستى بودن است (امانیسم جمعگرا) . سوسیالیستها داعیه کوشش و مبارزه براى آزاد ساختن کل بشریت را دارند. (7)
نظر اسلام
مالکیت خصوصى و اقتصاد آزاد و مبارزه با نابرابرى از مسائل بسیار مهم نظام اقتصادى و سیاسى اسلام است. (8)
اقتصاد اسلامى بر عمیقترین ابزار علمى استوار است: از جهتى، مالکیت خصوصى را مشروع شمرده، بر اقتصاد آزاد تأکید دارد و آن را موجب زیادى تولید و رقابت در میدانهاى کار و تجارت و باعث تشویق بر گسترش هر چه بیشتر کار و تولید (9) و ایجاد احساس مسئولیت در انجام کار مىداند. اسلام، کار را همچون جهاد در راه خدا و مایه شرف انسان قلمداد نموده، بیکارى و تنبلى را به شدت تقبیح و از آن نهى مىکند. (10) در مکتب اسلام، دولت موظف است امکانات کار و تجارت و امنیت لازم را براى مردم فراهم آورد تا مردم با خیالى راحت به کار اقتصادى خود بپردازند. (11)
و از طرف دیگر، اسلام قوانین ثابتى را وضع کرده که زمینه تراکم ثروت و جمع شدن اموال در نزد گروهى خاص را از بین ببرد؛ مثلاً در اسلام ربا حرام شده (12) و نیز احتکار اموال (13) و بهرهکشى از افراد و غش در اموال و ضرر رساندن به اموال دیگران شدیداً نهى شده است.
از نظر اسلام، دولت موظف است کنترل بازار را به دست گیرد و جلوى گرانفروشى، اجحاف و غش در معاملات را بگیرد (14) و از تجار و صاحبان پول مالیات اخذ کند (15) و بر هر فرد مسلمان واجب است که هنگامى که اموالش از حد مقدار تعیین شده بالا برود و رشد داشته باشد، خمس و زکات آن را بپردازد (16) تا براى فقراى جامعه خرج شود. اینها از جمله قوانینى است که تا حدودى باعث جلوگیرى از تراکم ثروت مىگردد.
بنابراین، اقتصاد اسلامى به هیچ وجه با نظامهاى اقتصادى مورد نظر سوسیالیسم که با روح عدالت بیگانه است و مردم را به سوى فقر و بدبختى سوق مىدهد، هماهنگى و سازگارى ندارد.
پینوشــــــــــتها:
1) ر. ک: آشنایى با علم سیاست، آستین رنى، برگردان، لى لا سازگارى، دانشگاه تهران، 1374، ص 119؛ درآمدى بر مکاتب و اندیشههاى معاصر، جمعى از نویسندگان، ص347.
2) فرهنگ علوم اجتماعى، جولیوس گولد، ویلیام ل. کولب، برگردان: جمعى از مترجمان، تهران، انتشارات مازیار، چاپ اول، 1376 ه. ش، ص 527.
3) آشنایى با علم سیاست، همان، ص119.
4) فرهنگ سیاسى معاصر، دیوید رابرتسون، برگردان: عزیز کیاوند، ص 183.
5) ر. ک: مکتبهاى سیاسى، بهاء الدین پازرگاد، انتشارات اقبال، بى تا، بى جا، ص 116.
6) ر. ک: فرهنگ علوم سیاسى، غلامرضا على بابایى، ویسى، تهران، 1369، ج 1، صص 382 - 384؛ فرهنگ علوم اجتماعى، جولیوس گولد، ویلیام ل، کولب، برگردان؛ جمعى از مترجمان، انتشارات مازیار، تهران، 1376، ص 529؛ فرهنگ واژهها، صص 350 - 353؛ و مکتبهاى سیاسى، صص 117 - 118. لازم به یادآورى است مکتب سوسیالیسم در طول تاریخ در مدلهاى مختلفى چون: سوسیالیسم انقلابى، تخیلى، خزنده، صنفى، مارکسى، علمى، پارلمانى، تاریخى، بین المللى و مسیحى مطرح شده است. جهت مطالعه بیشتر در اینباره مىتوانید به کتابهاى زیر مراجعه کنید: فرهنگ سیاسى معاصر، صص 184 - 189؛ فرهنگ علوم سیاسى، ج 1، صص 385 - 389؛ نظام حکومتى و ادارى در اسلام، صص 173 - 183.
7) ر. ک: درآمدى بر مکاتب و اندیشههاى معاصر، جمعى از نویسندگان، صص 348 - 350.
8) ر. ک: اقتصاد ما، محمد باقر صدر، برگردان: ع. اسپهبدى، بىجا، بىتا، ج 2، صص 186 - 190.
9) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53؛ سیاستهاى فقر زدایى در کلام معصومینعلیهم السلام اکبر اسدعلیزاده، قم، مرکز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما، چاپ اول، 1381 ش، صص 182 - 196.
10) ر. ک: همان، صص 94 - 99 و 133 - 149.
11) ر. ک: همان، صص 196 - 198 و 199 - 203.
12) ر. ک: بقره / 275 - 278.
13) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53.
14) ر. ک: سیاستهاى فقرزدایى، صص 199 - 214.
15) ر. ک: نهج البلاغة، نامه 53.
16) ر. ک: توبه / 60؛ انفال / 41؛ وسائل الشیعة، محمد بن حسن حرّ عاملى، مکتبة الاسلامیة، چاپ 6، ج 6، ص4، ح 6.
راه را گم نکنیم
بدون تردید، قرآن کریم، از عترت پاک پیامبرصلى الله علیه وآله جدایى ناپذیر است. رسول خداصلى الله علیه وآله بارها مىفرمود: «إنّى تارک فیکم ثقلین، إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدى، احدهما اعظم من الآخر، و هو کتاب اللّه، حبل ممدود من السّماء إلى الأرض، و عترتى اهل بیتى، لن یفترقا حتّى یردا علىَّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فی عترتی؛ (1) من [از میان شما مىروم و] دو چیز گرانبها را در میان شما مىگذارم، اگر بعد از من به آن دو تمسک نمودید، گمراه نمىشوید. یکى از آن دو از دیگرى بزرگتر است و آن کتاب خدا، [قرآن کریم است که چون] ریسمانى از آسمان به زمین کشیده شده [یک سر آن به دست خدا و سر دیگر آن به دست مردم است] . و [دیگرى،] عترت و اهل بیت من هستند. و این دو هرگز از هم جدا نمىشوند، تا سر حوض کوثر بر من وارد شوند. پس دقّت کنید، با عترت من چگونه رفتار خواهید کرد.»
این روایت از شیعه و اهل سنّت به اندازهاى نقل شده که فوق حدّ تواتر است و جاى هیچ شک و تردیدى باقى نمىگذارد. در کتاب «خلاصه عبقات الانوار» نام صد و هشتاد و هفت راوى سنى که این حدیث را نقل کردهاند، ذکر شده است.
بدون تردید، یک مبلّغ خوب و جامع و موفّق، کسى است که در جلسات وعظ و سخنرانى هرچه بیشتر از این دو گوهر گرانبها استفاده نماید. و تشنگان راه حقیقت را، سیراب نماید. مبادا یک مبلّغ الهى که تنها انگیزه او هدایت مردم به سوى پروردگار عالم است، برترین کتاب هدایت و ثقل اکبر، آن معجزهى جاویدان رسول خاتمصلى الله علیه وآله را مهجور بگذارد. همانگونه که صحیح نیست بگویى «حسبنا کتاب اللّه؛ کتاب خدا تنها براى ما کافى است» تنها به کلمات ائمهى معصومینعلیهم السلام منهاى قرآن کریم، پرداختن نیز صحیح نمىباشد.
چه بسا به چشم مىخورد، که گویندگان و مبلّغین گرامى، در طول سال و یا در ایام تبلیغ به ویژه ماه مبارک رمضان که بهار قرآن است، ساعتها به سخنرانى مىپردازند، امّا در سخنرانى آنها، از حکمتها و مواعظ و قصّههاى قرآنى، اثرى نیست. تنها روایتى را با قصّهاى تلفیق نموده سخنرانى را به پایان مىرسانند. چه رسد به این که گاهى ساعتها سخنرانى انجام شود و گفتارى از پیامبرصلى الله علیه وآله یا ائمه معصومینعلیهم السلام نیز بیان نگردد.
در روایت آمده است که پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرمود: «قرآن راهنماى گمراهى است؛... انسان را از دنیاى (پست به سعادت) آخرت مىرساند و در قرآن کمال دین شما وجود دارد. "وَ ما عَدَل اَحَدٌ مِنَ القُرآنِ إلّا اِلَى النّار؛ و هیچ کس از قرآن روگردان نشد جز این که به دوزخ منتهى گردید.» (2)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «قرآن عهد و فرمان خداوند بر مردم است، بر هر مسلمانى سزاوار است، در این عهد و فرمان پروردگار نظر نماید. و روزى پنجاه آیه از آن را بخواند.» (3)
پیامبر گرامى اسلامصلى الله علیه وآله نیز مأمور است که قرآن را براى مردم بیان نماید و آنها را با قرآن آشنا سازد.
خداوند متعال مىفرماید: «هو الذى بعث فى الامیین رَسُولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلّمهُم الکتاب والحکمة...؛
او کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها مىخواند. و آنها را تزکیه مىکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مىآموزد.» (4)
رسول گرامىصلى الله علیه وآله وقتى معاذ بن جبل را براى تبلیغ به یمن فرستاد، در یک بیان طولانى وظائف وى را گوشزد نمود، اوّلین سفارش آن حضرت به او این است:
«یا مَعاذ، عَلِّمْهُمْ کِتابَ اللّه؛ کتاب خدا را به مردم بیاموز.» (5)
به تجربه ثابت شده است که مبلّغ اگر خود با قرآن آشنا و مأنوس باشد و هر موضوعى که براى تبلیغ انتخاب مىکند، بیشترین مطالب آن از قرآن باشد. تشنگان معارف الهى را بیشتر سیراب مىکند.
·پاورقــــــــــــــــــــی
1) بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 23، ص 108؛ خلاصه عبقات الانوار، على الحسینى المیلانى، ج 1، صص 18 - 28.
2) اصول کافى با ترجمه مصطفوى، ج 4، ص 401
3) همان، ص 412.
4) الجمعه/ 2.
5) وصایا الرسول و الائمه با ترجمه سید هاشم رسولى محلّاتى، ص 106.
آمریکا و مدارس دینى پاکستان
هند و آمریکا بر اساس یک پیمان مخفی و سری علیه مسلمانان جهان بویژه علیه مسلمانان جنوب آسیا عمل میکنند تا روح اسلام را از مردم منطقه بگیرند؛ مردمی که سرشار از جذبه و احساس مبارزه و جهاد هستند.
دشمن میخواهد تفکرات جهادی و مذهبی اصیل را از مردم مسلمان این منطقه بگیرد. به همین دلیل اف - بی -ای (سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا) پاکستان را کشور خود میداند و در این کشور، هرگونه و هر کجا بخواهد آزادانه دخالت و عمل میکند.
دولت پاکستان نیز که در ائتلاف علیه تروریسم با آمریکا هم پیمان نظامی شده است، ناگزیر است هرگونه آمریکا بخواهد عمل کند. در وقایع اخیر، آمریکا به دنبال بهانهای بود تا در پاکستان دخالت کند و این بهانه از طریق هند تحقق یافت.
در حقیقت هند به آمریکا القا کرد که حرکتهای تروریستی در جهان و روح جهاد و مبارزه از مدارس دینی پاکستان سرچشمه میگیرد و تروریستها در این مدارس تربیت میشوند؛ از این رو پیش از مبارزه علیه تروریسم جهانی باید به مسائل داخلی پاکستان پرداخته شود.
اکنون آمریکا به دنبال دو برنامه عملی است:
1 - تعویض متون درسی حوزههای علمیه و مراکز دینی به شکلی که رشتههای غیر دینی و علوم روز نیز در این حوزهها تدریس شود. آموزش رایانه یکی از این آموزشهاست.
2 - تجهیز حوزههای علمیه به رایانه و تسهیلات و امکانات اینترنت. این اقدام بدین جهت صورت میگیرد که معلمهای ویژه تربیت شده آمریکایی توسط دولت به مدارس فرستاده شوند. یعنی افراد سکولار و لائیک برای تدریس در حوزههای علمیه و به بهانه آموزش مسائل روز و رایانه و اینترنت در این مدارس نفوذ کنند و به اصطلاح، آنها را مدرن نمایند.
وقتی مدارس به این شکل درآمدند آمریکا و طرفداران آن به آسانی میتوانند آنچه را که میخواهند شکار کنند؛ زیرا دیگر مدارس دینی به نام حوزه علمیه در کشور وجود ندارد و مانند مدارس ترکیه و اندونزی و مالزی خواهد شد.
ملاحظه: از هنگامی که دولت پاکستان در صدد تهیه شناسنامه و تدوین مشخصات حوزههای این کشور برآمده است، موافقتها و مخالفتهای گستردهای با این طرح انجام گرفته است.
این طرح کلی شامل همه حوزهها اعم از اهل سنت و تشیع میشود، اما تحلیلگران بر این باورند که در حوزههای اهل سنت - به دلیل قرابت برخی از تفکرات افراطی و وهابی گری با تشکیلات القاعده و بن لادن - افراد و شاخههای نظامی و تردد بیشتری وجود دارد که کنترل آنها را از دست خارج کرده و ممکن است با انشعابهای گستردهای که دارند دست به عملیات بزنند.
منابع مالی حوزهها و گرایشهای فکری آنها نیز از موضوعاتی است که آمریکاییها و دولت پاکستان را نگران کرده است.
یکی دیگر از دلایل کنترل حوزهها این است که حوزههای مرکزی دارای حوزههای متعدد اقماری در کشور پاکستان هستند، وجود شعبهها و شاخههای فراوان این مدارس که حتی برخی از آنها از 2 تا 3 کلاس در یک منزل محقر مسکونی تجاوز نمیکند، فاقد نظارت و رسیدگی توسط مرکزیت آن هاست. بنابراین معلو م نیست چه کسی مسؤولیت اقدامهای احیاناً خودسرانه آنها را میپذیرد.
اصل مترقی رعایت اعتدال در اسلام و عدم گرایش به افراط و تفریط، تنها راه نجات و استقلال حوزه هاست تا بهانه دخالت را از بدخواهان اسلام گرفته و در راه وحدت و اتحاد امت اسلامی بکوشند و به پیشرفت و توسعه و امنیت و آرامش مسلمانان و کشورهای اسلامی بیندیشند.
پینوشـــــــت:
* اقتباس از خلاصه مقاله آمریکا و مدارس دینی، نوشته عبدالقادر حسن، ترجمه و تحلیل: واحد ترجمه و پژوهش خانه فرهنگ جمهوری اسلامی ایران لاهور؛ روزنامه جنگ، لاهور، 14/4/1381.
شیخ شهاب الدین سهروردی از معدود عرفا و فیلسوفانی بوده که برای بیان اندیشه های خود از قالب داستانی نیز بهره می بردند. «داستان غربت غربی» یا «الغربه الغربیه» از جمله داستان های سهروردی است. او در این داستان با توجه به آیات شریفه قرآن و با استمداد از ذهن خلاق خویش اطوار وجود انسان و تحولات هستی را در قالب قصه و با زبان رمز مورد ارزیابی قرار می دهد.
در این داستان، قهرمان داستان به اتفاق برادر خود که عاصم نام دارد از دیار ماوراء النهر به منظور صید گروهی از مرغان ساحل دریای سبز راهی بلاد مغرب می شوند ولی ناگهان به روستایی می رسند که «قیروان» نام دارد و افراد آن از ستمکاران بودند. ادامه ماجرا را باهم می خوانیم.
آب از سرچشمه گل آلود است!
کلید واژه ها :
اختلال و نابسمانی در هر یک از امور و شئون کشور ناشی از بی کفایتی و سوء تدبیر رئیس و مسئول آن مؤسسه یا اداره است. چه تا آب از سرچشمه گل آلود نباشد به آن تیرگی نمی گذرد و با آن گرفتگی با سنگ و هر چه سر راه است؛ برخورد نمی کند. عبارت مثلی بالا با آنکه ساده بنظر می رسد، ریشه تاریخی دارد و از زبان بیگانه به فارسی ترجمه شده است. خلفای اموی جمعاً چهارده نفر بودند که از سال 41 تا 132 هجری در کشور پهناور اسلامی خلافت کرده اند. اگر چه در میان این خلفا افراد محیل و مدبری چون معاویه و عبدالملک مروان وجود داشته اند، ولی هیچ یک از آنها در مقام فضیلت و تقوی و بشر دوستی همتای خلیفه هشتم عمربن عبدالعزیز نمی شدند. این خلیفه تعالیم اسلامی را تمام و کمال اجرا می کرد و دوران کوتاه خلافتش توأم با عدل و داد بوده است. بدون تکلیف و تجمل زندگی می کرد و برای تأمین معاش روزانه بیش از دو درهم در روز از بیت المال برنمی داشت. نسبت به خاندان رسالت، خاصه حضرت علی بن ابی طالب (ع) قلباً عشق می ورزید و از اینکه آن افصح متکلمان را در میان دو نماز و در کوی و برزن سب و لعن می کردند چون خاری دل و جانش را می خلید و بالاخره با هوشمندی و تدبیری بس عاقلانه که از حوصله این مقال خارج است، سب و لعن امیر مؤمنان را ممنوع داشت و با این پایمردی و فداکاری در زمره اتقیا و نیکمردان عالم درآمد. روزی همین خلیفه از عربی شامی پرسید: «علاملان من در دیار شما چه می کنند و رفتارشان چگونه است؟». عرب شامی با تبسمی رندانه جواب داد: «چون آب در سرچشمه صاف و زلال باشد در نهرها و جویبارها هم صاف و زلال خواهد بود.». همیشه آب از سرچشمه گل آلود است. عمر بن عبدالعزیز از پاسخ صریح و کوبنده عرب شامی به خود آمد و درسی آموزنده بیاموخت. بعضی ها این سخن را از حکیم یونانی ارسطو می دانند، آنجا که گفته بود: « پادشاه مانند دریا، و ارکان دولت مثال انهاری هستند که از دریا منشعب می شوند.»، ولی میرخواند آنرا از افلاطون می داند که فرمود: «پادشاه مانند جوی بزرگ بسیار آب است که به جویهای کوچک منشعب می شود. پس اگر آن جوی بزرگ شیرین باشد، آب جویهای کوچک را بدان منوال توان یافت، و اگر تلخ باشد همچنان». فریدالدین عطار نیشابوری این موضوع را به عارف عالیقدر ابوعلی شقیق بلخی نسبت می دهد که چون قصد کعبه کرد و به بغداد رسید، هارون الرشید او را بخواند و گفت: «مرا پندی ده». شقیق ضمن مواعظ حکیمانه گفت: «تو چشمه ای و عمال جویها. اگر چشمه روشن بود، تیرگی جویها زیان ندارد، اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جوی امیدی نبود». در هر صورت این سخن از هر کس و هر کشوری باشد، ابتدا به لسان عرب درآمد و سپس به زبان فارسی منتقل گردید، ولی به مصداق الفضل للمتقدم باید ریشه عبارت مثلی بالا را از گفتار افلاطون دانست که بعدها متأخران آن عبارت را به صور و اشکال مختلفه درآورده اند. پی نوشت: * اثر مهدی پرتوی آملی
غضب و شهوت
شیطان، موسی را ملاقات کرد و به حضرت عرضه داشت: ای موسی! تویی آن انسانی که خداوند مهربان تو را به رسالت برگزیده و بی واسطه با تو سخن می گوید، روی این حساب از آبروی فوق العاده ای برخورداری، من یکی از مخلوقات خدایم و گناهی را مرتکب شدم و علاقه دارم از آن گناه به درگاه حضرت حق توبه کنم!! به پیشگاه محبوب عالمیان واسطه شو تا توبه ام را بپذیرد. موسی بزرگوار قبول کرد، از خداوند مهربان درخواست کرد: الهی! توبه اش را بپذیر.
اینترنت ملی
فیسبوک سیاه، دام جدید هکرها
شهادت علی اصغر حسین(علیه السلام)
سیر نمایشگاهی حجاب
تجربه ای زیبا با وبگردی در وبلاگستان امام صادق(ع)
شمر امروز
من یک بسیجیم
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1
سیر نمایشگاهی ما می توانیم-1(سری دوم)
سیر نمایشگاهی حجاب در بیانات مقام معظم رهبری
سیر نمایشگاهی بیانات رهبری در رایطه با حجاب
به عمل کار برآید به اشک ریختن نیست
حماسه «نهم دی ماه» در کلام حضرت آیتالله خامنهای
اعجاز قرآن ، قسم به انجیر و زیتون ...
دیدار اعضای مجمع خیرین سلامت کشور با رهبر انقلاب
مجموعه چندرسانهای: «بیخواص»
بازدید دیروز : 13
کل بازدید : 665617
کل یاداشته ها : 462